Conteùdo de sensagent
Últimas investigações no dicionário :
calculado em 0.016s
دستیابی؛ پیشرفت — إنجاز, إنْجَاز، مَأثِرَه - آمدن — يَقْتَرِب، يَأْتي، يَحِلُّ - جامه عمل بخود پوشيدن, جامه عمل پوشیدن, صورت خارجى بخود گرفتن, مادى كردن — تحقّق, يَتَحَقَّق - رويه, عادت, عرف, عمل, مثال — تدريب, تمرين تعليمي, تَمْرين - بصورت مسلم دراوردن, واقعيت دادن — إدراك, تّحقيق - بی حاصل — حابط, فاشل, فَاشِل, مخفق, ناقص - استفاده کردن, استفاده کردن؛ بهره مند شدن, استفاده کردن از, به کار بردن؛ استفاده کردن, به کار گرفتن — إستعمل, طبّق, يستخدم, يستعمل, يَسْتَخْدِم، يَسْتَعْمِل, يَسْتَخْدِم، يَسْتَغِّل, يَسْتَعْمِل, يُشْغِلُ، يَسْتَفيد من, يُمَرِّن، يُدَرِّب - جلسه داشتن — أنجز, ملء, يَجْتَمِع - انجام دادن, به نتیجه رساندن؛ انجام دادن — أنجز, قضى, نفّذ, ينجز, يُنَفِّذُ, يُنْجِز - رفتن — إيراد, ذهب, يَقوم ب، يَعْمَلُ - cancelar (pt) - اجابت كردن, براوردن, قانع كردن, موافقت كردن, پیروی کردن, پیروی کردن از؛ وفادار بودن به — إمتثل, يَلْتَزِم، يَفِي بِ, يَمْتَثِل، يُطيع، يَسْتَجيب - اطاعت كردن, اطاعت کردن, تسليم شدن, تمكين كردن, حرف شنوى كردن, سرسپردن, فرمانبردارى كردن, مطيع شدن — طع, يُطيع - اطاعت نكردن, اطاعت نکردن؛ تمرد کردن, خودسرى كردن, سركشى كردن, سرپيچى كردن, شكستن, نافرمانى كردن, نقص كردن — إعص, يَعْصى، يُخالِف، يَتَمَرَّد - استعمل, طبّق - نفّذ - نفّذ - keep, observe (en) - کند کردن؛ عقب انداختن — تأخير, يُؤَخِّر - درخور بودن — توافق, يُناسِب، يَتَناسَب مع - حفلة - بخش — فصل, مَشْهَد ، نَوْبَة عَمَل - benefit concert (en) - نمايش ارواح, نمايش سايه ها - جنگ نمايش, نمايشنامه انتقادى, نمایشنامه — منوعات المسرحية, مُتَنَوِّعات مَسْرَحِيَّه - نمایش چندگانه, واریته — تشكيلة, فودفيل: إسْتِعْراض مَسْرَحي, مُنَوَّعات مَسْرَحِيَّه - سر آغاز — بِدايَه، إفْتِتاحِيَّه - صورة[Domaine]
-