Conteùdo de sensagent
Últimas investigações no dicionário :
calculado em 0.016s
tilt (en)[Classe]
bend; bend over (en)[Classe]
خم کردن؛ باز و بسته کردن, خم کردن یا شدن؛ پیچ خوردن[Hyper.]
mais fino, mais magro (pt) - اهتزاز, تاب, نوسان - تمایل, جدول, صورت, فهرست, میل - شیب, کجی - زاویه, قلاب ماهی گیری[Dérivé]
سرازير شدن, سرازير كردن, سراشيب كردن, شيب داشتن - weather (en) - يك بر شدن - encostar-se, recostar (pt)[Spéc.]
تمایل, جدول, صورت, فهرست, میل[Nominalisation]
mais fino, mais magro (pt) - اهتزاز, تاب, نوسان - شیب, کجی - زاویه, قلاب ماهی گیری[Dérivé]
acostar, encostar (pt) - واژگون کردن - انداختن, موجب سقوط شدن؛ انداختن, چپه کردن[Analogie]
خم شدن یا کردن (v.) • خم کردن (v.) • کج کردن (v.)
-