Conteùdo de sensagent
Últimas investigações no dicionário :
calculado em 0.0s
أنا, إعْتِداد بالنَّفْس, غرورية — خود, خودپسندي, منت - غرورية — منت - إستكبار, استبداد, تَكَبُّر, سِياده، مكانة اللورديَّه, عَجْرَفَة, عَجْرَفَه، غَطْرَسَه، عَنْجَهِيَّه, عَنْجَهِيَّة, غرور, غطرسة, غَطْرَسَة, لوردية — بزرگ منشی, تكبر, تکبر, تکبر؛ خودبینی, خود بينى, خودبینی, خود رايى, خود سرى, خيره سرى, سر بالايى, شدت عمل, عظمت, غرور, نخوت, گردنفرازى, گردن فرازی, گستاخى[Dérivé]
خودپسند (adj.) • متکبر؛ خود بزرگ بین (adj.) • مُتَكَبِّر، مُتَعَجْرِف، مُتَغَطْرِس (adj.) • مُعْتَد بِنَفْسِه (adj.)
-