Conteùdo de sensagent
Últimas investigações no dicionário :
calculado em 0.015s
جرات پیش روی پیدا کردن, جرات کردن, عازم شدن — atrever-se, aventurar-se, ousar - به خطر انداختن, خطر کردن؛ ریسک کردن, خود را به خطر انداختن, دل به دریا زدن, ریسک کردن, قمار کردن, مخاطره کردن — arriscar, arriscar-se, arriscar-se a - به خطر انداختن, خطر کردن, ریسک کردن — arriscar, arriscarse, arriscar-se, aventurar, aventurar-se - تجارت مخاطره اميز, حادثه, سرگذشت, فتنه؛ سیاهکاری, ماجرا, ماجراجویی, مخاطره — aventura, proeza[Dérivé]
argonauta, náutilo - زن جسور, زن حادثه جو, زن مخاطره طلب — aventureira - گاوچران - آدم عجول, ادم دعوايى و پر هياهو و غره, بی باک, خود ستا, داراى زرق و برق, دیوانه — impetuoso - jogador - ادم تند و بى پروا - ادم اجير, سرباز مزدور, پولكى — mercenário - ساكن كوه, كوهستانى, كوه نورد, كوه پيما, کوهستانى, کوه پیما — alpinista, Montanhismo - زمین خوار, محتکر — especulador - Giacomo Casanova[Spéc.]
جرات پیش روی پیدا کردن, جرات کردن, عازم شدن — atrever-se, aventurar-se, ousar - به خطر انداختن, خطر کردن؛ ریسک کردن, خود را به خطر انداختن, دل به دریا زدن, ریسک کردن, قمار کردن, مخاطره کردن — arriscar, arriscar-se, arriscar-se a - به خطر انداختن, خطر کردن, ریسک کردن — arriscar, arriscarse, arriscar-se, aventurar, aventurar-se - تجارت مخاطره اميز, حادثه, سرگذشت, فتنه؛ سیاهکاری, ماجرا, ماجراجویی, مخاطره — aventura, proeza[Dérivé]
aventureiro (n.) • جسور (n.) • حادثه جو (n.) • ماجراجو (n.) • ماجرا جو (n.)
-