Conteùdo de sensagent
Últimas investigações no dicionário :
calculado em 0.015s
futile (fr)[Classe]
distrait (qui n'est pas attentif) (fr)[Classe]
insignifiant (chose) (fr)[Classe]
تافه, غير مُهِم، ليس له عُلاقَه — بي اهميت[Similaire]
عامية, كَلِمَةٌ عامِّيَّه أو تَعْبيرٌ عامِّي — جمله مرسوم در گفتگو, عبارت مصطلح, کاربرد عامیانه[Domaine]
طيش — خرت و پرت, خرده ريز, خرده ريزها, خود نمايى, چيز كم بها[Propriété~]
futilely, futily, inconsequentially, inconsiderably, insignificantly (en)[Adv.]
futiliser (fr)[Rendre+Attrib.]
بسّط — بى اهميت دانستن, بى اهميت شدن, بی اهمیت دانستن, بی اهمیت شدن, مبتذل كردن - تفاهة, توافه, تَوافِه الأمور, شيء غَيْر مُهِم, ضَئيل، تافِه — چيزهاى بى اهميت, چیز بی اهمیت, چیز جزیی, چیزهای کم اهمیت و پیش پا افتاده, چیز پیش پا افتاده, چیز کم اهمیت؛ ناقابل - تفاهة, تَفاهَه، تَمَسُّك بالتَّوافِه, شَيء تافِه, قلّة — امر پیش پا افتاده, پیش پا افتادگی - تفاهة[Dérivé]
-