Conteùdo de sensagent
Últimas investigações no dicionário :
calculado em 0.0s
agente[Hyper.]
از سر گرفتن, بهوش اوردن, زنده کردن, نيروى تازه دادن — dar ação, reanimar - باز نيرو بخشيدن, تجديد نيرو كردن, سرزنده کردن؛ نیرو دادن, نيروى تازه دادن به — refrescar, revigorar - با روح شدن, جان بخشیدن؛ سرزنده کردن, جان دادن, زنده شدن, چابك شدن, چالاک شدن — animar, eanimar - invigorate, quicken (en)[Dérivé]
از سر گرفتن, بهوش اوردن, زنده کردن, نيروى تازه دادن — dar ação, reanimar - باز نيرو بخشيدن, تجديد نيرو كردن, سرزنده کردن؛ نیرو دادن, نيروى تازه دادن به — refrescar, revigorar - با روح شدن, جان بخشیدن؛ سرزنده کردن, جان دادن, زنده شدن, چابك شدن, چالاک شدن — animar, eanimar - invigorate, quicken (en)[Dérivé]
-