Conteùdo de sensagent
Últimas investigações no dicionário :
calculado em 0.015s
hasard (fr)[Classe]
être situé hors du temps (fr)[Classe]
mythologie (fr)[termes liés]
اتفاق, روى داد, رويداد, رویداد, پا, پيش امد — Geschehen[Hyper.]
بسرنوشت شوم دچار كردن, مقدر شدن[Dérivé]
اجتناب نا پذیر, حتمی الوقوع, نا گزیر - دردين بودا, سرنوشت, مراسم دینی, کار — Karma, Karman - سرنوشت, قسمت - تقدیر, سرنوشت - حکم, حکم مجازات, روز حساب, روز داوری, روز رستاخیر, روز قیامت, سرنوشت بد, سرنوشت شوم؛ بدشگونی, فنا, محشر — Ruin, Verderben[Spéc.]
بسرنوشت شوم دچار كردن, مقدر شدن - Würfel sind gefallen[Dérivé]
-